۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

برف.............


بوسه ي پنجره با برف تماشايي بود
كوچه اي سرد كه ياد آور تنهايي بود
لذت چايي و گرماي بخاري! اي واي
پاي آن  مطرب سرمازده دمپايي بود

ديماه 89

۷ نظر:

رویا گفت...

من اگه بودم می نوشتم:
لذت چایی و گرما به دلم ماند! چرا؟

قاصدک گفت...

عالی

نگاه گفت...

بوسه ي پنجره با برف تماشايي بود
كوچه اي سرد كه ياد آور تنهايي بود
لذت چايي و گرماي بخاري، غافل
پاي آن مطرب سرمازده دمپايي بود

سلام ببخشيد من نمي خواستم دستي ببرم وزن مصرع سوم ايراد داشت من حسم رو نوشتم
البته رويا هم زيبا نوشته منظورش اين بود كه افسوس اين لذت به دلم موند كه البته من به نحو ديگه اي اون رو بيان كردم

شهرام گفت...

خيال انگيز است و باريك.

سمانه گفت...

سلام.عالی بود..
خیلی خوب بود..
پیشنهاد بچه ها هم خوب بود...
به جای غافل که عمو نگاه گفته "امّا" هم میشه گذاشت...
شعر سپید قلیتون رو هم خیلی ذوست داشتم...فرشته ی محافظ!
انگار که واقعا باشه اما ما آدما کمتر بهش فک می کنیم...یادآوری فرشته ی محافظ خیلی جالب بود.
موفق باشید.

آشفته گو گفت...

رويا
بله به اندازه شاعرها ميشه تغيير داد.البته ايني كه شما گفتي خيلي خوب بود

قاصدك
چشاتون عالي مي بينه

نگاه
ممنون استاد نكاتي كه فرموديد اعمال شد و تغييراتي داده شد
البته دوست داشتم توي شعر يه روند احساسي و آروم داشته باشم و توي مصرع سوم يه شوك و يه ضربه بزنم

شهرام
همين كه استادي چون شهرام عزيز ،شاعر كلاغها و پاييز و برگهاي رها در باد برام كامنت بذاره مايه افتخاره

سمانه
ممنون
"اما" اون ضربه رو نداره فكر كنم
فرشته هاي محافظ هميشه در كنار ما هستن ممكنه ما فراموششون كنيم ولي اون نه

سرباز انفيلد گفت...

🤍